اگر بخواهم به سهم خود چیزی به مباحث سایر اساتید این همایش بیفزایم کل مباحث را در ظرف تاریخی ایران و جهان قرار می‌دهم و بحث خود را با عنوان «مشروطیت در جریان روزآمدی تفكر در ایران» ارائه می‌دهم. این نشست با غنای مباحث خود برآمده از سنت مشروطیت است و نشان داد كه مشروطیت نه فقط برای ایران بلكه برای كل منطقه واقعه‌ای تكان‌دهنده بوده و بر ابعاد مختلف زندگی جمعی ایرانیان تأثیر گذاشته است. در سایر سخنرانی‌ها ‌‌ فهرست‌وار به این مقولات اشاره می‌کنم: 1- سرآمد مقولات همان گفتمان «یك كلمه» است. 2- شیوه تازه‌ای از تاریخ‌نگاری هم از نظر روش و هم از نظر محتوا، 3- تكاپو برای آزادی علیه خودكامگی، 4- مشروع‌شدن و بحث از تكثر و تساهل چندصدایی، 5- شمول همگانی، 6- بحث و ورود آرمان‌های دنیایی در گفتمان جمعی ما در ورای مقالات ایدئولوژیكی، 7- تفكر درباره سامان مؤسس هنجاری و نظام حقوقی تازه، 8- برجسته‌كردن نظام سیاسی جدید، 9- تأكید بر تغییر خیالات به جای عرصه عمل، 10- بازكردن بحث‌های جدی درباره مفهوم دستور سامان اساسی، 11- ورود به مقوله عقود معین مثل ودیعه و میثاق، 12- گفت‌وگوی جدی با مفاهیم جدید، 13- معرفی و تشویق رویكرد و روش پرسشگرانه به امور. دو گله‌مندی از این همایش نیز داشته باشم؛ یکی اینکه در سخنرانی‌های این دو روز قطعیت‌هایی که درباره تحولات غرب گفته می‌شد درست نبود و در علوم اجتماعی رایج نیست. دوم گفتمانی مثل مقابله، نبرد و معرکه جهان‌بینی‌ها در بحث تحولات اجتماعی بود. مگر صحنه اجتماع صحنه جنگ است؟ صحنه اجتماع معرکه آرا و رقابت و گفت‌وگو است. امیدوارم این گله جانبی نتیجه نفوذ بینش غیربهداشتی کارل اشمیت نباشد و نگرشی که او به امر سیاسی دارد. دلیل استوارنشدن مشروطیت چرا مشروطیت پا نگرفت؟ من معتقدم مشروطیت شكست نخورد. دلیل استوارنشدن مشروطیت، غیر از آنچه دیگر دوستان گفتند، به گمان من این است كه ذهن ما و سایر مردم منطقه، گروگان است. به تعبیر اریك هابسبام كه بین سال‌های 1885 تا 1914 را عصر امپراتوری می‌خواند، ما گروگان رقابت قدرت‌های بزرگ شدیم، بعد از آن هم گروگان نفت و پیامدهای نظام سیاسی-‌ اداری تحصیل‌داری شدیم که هنوز هم ادامه دارد. دولت تحصیل‌دار خودش را پاسخ‌گو نمی‌داند. همچنین هنوز گروگان انقلاب روسیه و توهمات جامعه مطلوب كمونیستی آن هستیم. ایدئولوژیك‌شدن جهان و جنگ سرد و تأسیس اسرائیل و نقش مخربش در منطقه، از دیگر مشكلات اصلی ماست. هم‌اکنون هم منطقه گرفتار افراط‌گرایی و بنیادگرایی شده كه با تخاصم‌انگیزی بی‌نتیجه و بی‌پایان وضعیت را بغرنج می‌كند. این عوامل نه فقط ما كه كل منطقه را گروگان كرده و ما هم نمی‌توانیم آنها را مدیریت كنیم و تكلیف خود را با آنها روشن‌ سازیم. من از نظریه توطئه صحبت نمی‌کنم، زیرا اینها چالش هستند نه توطئه. بحث بعدی، چرخش جهان از شیوه تولید زندگی مادی كشاورزی به سوی نگرش انسان‌حضوری است و پیامدش در امر سیاسی و حوزه حقانیت سیاسی شهروندان. به نظر من این چرخش تصادفا در اروپا پدید آمد و نباید تصور كرد كه همه‌چیز در آنجا اتفاق داده است. روایتی كه از تحولات غرب غالب شده، نادرست و جعلی است. اتفاقا یونان باستان و روم باستان، جزو شرق هستند. كتاب «اروپامحوری» سمیر امین در این زمینه بسیار جالب است. به این چرخش بزرگ نه فقط اروپا بلكه ما و همه جهان توجه كردند. آنچه به عنوان قانون سامان سیاسی یا قانون اساسی جدید مطرح شد، همزمان با ایران در ژاپن عصر میجی و در عثمانی هم مطرح شد. قوانین اساسی كشورهای اروپایی هم تقریبا در همین دوره مطرح می‌شود. در مملكت ما هم مثل همه جای دنیا، این بحث از 1805 آغاز شد. تحریر جایگاه نهضت و انقلاب مشروطیت در جریان تفكر در ایران مشروطیت یك روند است، نه یك واقعه. این تمایز بسیار مهم است. چون یك روند مقدمات، نقطه جرقه و نقطه فریاد دارد. به گمان من مقدمات مشروطیت از همان سال 1805 شروع شد و همین طور با كاروان معرفت ادامه پیدا كرد. این وقایع در دوره محمد‌علی‌شاه، چنانكه هما ناطق در كتاب جالب «ایران در راهیابی فرهنگی» نشان می‌دهد، ادامه پیدا كرد. اما جرقه دو تا است، یكی همان سخن امیركبیر است كه از خیال كنستیتوسیون می‌گوید. سه استدلال، محدودكردن دولت استبدادی، قانون و حقوق ثابته مردم. اما جرقه دوم همان رساله مشهور «یك كلمه» است. جالب است كه این دو تقریبا همزمان رخ می‌دهد، رساله یك كلمه در سال 1248 مطرح شده و امیركبیر هم در همان دوران خواست خود را مطرح می‌كند. فریاد مشروطه از حكومت سالار‌الدوله در تهران به گوش می‌رسد، یعنی از 21 آذر 1284 با فلك‌كردن علنی چند تاجر خوش‌نام شروع شد. این مرحله اول این جریان عظیم چرخش ما است. اما مقدمات مرحله دوم از كودتای 1299 شروع شد. بیانیه مشهور رضاخان با عنوان «حكم می‌كنم» آغاز مرحله دوم نهضت چرخش ما است. از این مراحل مقدماتی چاپ كتاب دكتر مصدق تحت عنوان «حقوق پارلمانی در ایران و اروپا» (1302) به هزینه خودش است. اما جرقه این مرحله، با طرح دوفوریتی دكتر مصدق در سخنرانی‌اش است كه بعد از آن به قانون ملی‌شدن امتیاز نفت منجر شد و فریاد این مرحله نیز در خود دوره دكتر مصدق به گوش می‌رسد كه می‌دانیم با چه تحولاتی همراه بوده است. من فریاد آن را در 24 اسفند 1329 می‌شنوم كه قانون ملی‌شدن صنعت نفت به تصویب رسید و تا دهم اردیبهشت 1330 كه قانون اجرای ملی‌شدن نفت تصویب شد ادامه پیدا کرد. اما بالاخره مرحله سوم این چرخش انقلاب 1357 است كه از مقدمات آن می‌توان به كودتای 28 مرداد 1332 و تأسیس ساواك در سال 1335 و بازبینی قانون اساسی در 1336 اشاره كرد. جرقه این مرحله را در سال 1334 می‌بینیم. در این سال مرحوم سید محمود طالقانی بار دیگر رساله مشهور مرحوم نایینی را منتشر می‌كند. این جرقه بعدا تا خرداد 1341 ادامه پیدا كرد كه بهترین روایت آن تا به امروز در كتاب دوجلدی «نهضت دوماهه روحانیت» نوشته علی دوانی ارائه شده است. فریاد آخر این مرحله، از 17 دی‌ماه 1356 با نشر مقاله «ایران و استعمار سرخ و سیاه» نوشته احمد رشیدی‌مطلق در روزنامه اطلاعات آغاز شد و تا 12 فروردین 1358 كه بعدا روز جمهوری اسلامی خوانده شد، ادامه پیدا كرد. اگر این سه مرحله را به عنوان تحولات دنباله‌دار در یك سده انقلاب ببینیم، آنگاه جایگاه نهضت مشروطیت نه فقط مشخص‌تر می‌شود بلکه جریان تفکر از آمرین مشروط به آمرین جمهور که در حال حاضر هم جزو قانون اساسی ماست نیز مشخص می‌شود. در بستر این تحولات روشن می‌شود كه جریان مشروطیت نه فقط ناكام نماند، بلكه كماكان ادامه دارد. اگر ما از مرحله واکنش بیرون بیاییم. *متن سخنرانی در همایش«مشروطه‌خواهی و تحول مفاهیم بنیادی»